الهه گلها، بهار و جوانی یونان باستان: نام او چیست، چه شکلی است، افسانه
افسانه هایی در مورد الهه فلورا.
افسانه ها و باورهای جالب زیادی در مورد موجودات افسانه ای وجود دارد. مردم از زمان های قدیم به همه چیز ناشناخته و غیر معمول علاقه مند بوده اند. در آن زمان آنها نمی توانستند برخی از پدیده های طبیعی را به صورت علمی توضیح دهند، بنابراین خدایان و قهرمانان اسطوره ای را اختراع کردند.
نام الهه گلها، بهار و جوانی در اساطیر یونان باستان چیست؟
تعداد قابل توجهی از قهرمانان در اساطیر یونان باستان وجود داشت. یکی از زیباترین الهه ها فلور است. او الهه گل ها، بهار، کشاورزی و جوانان است.
قبلاً مردم نمی توانستند توضیحی بیابند که چرا پاییز با زمستان جایگزین شده است. و بعد از سرما بهار می آید. همه منتظر گرم شدن و احیای طبیعت بودند و به همین دلیل الهه فلورا را اختراع کردند. اگر برای مدت طولانی بهار نمی آمد، مردم به الهه دعا می کردند. کمی بعد، گل ها اختراع شدند که از اواخر آوریل تا اوایل ماه مه جشن می گرفتند. اینها جشن های سرگرم کننده ای بود که در آن می شد مست و فسق کرد.
الهه گلها، بهار و جوانی فلور چه شکلی است؟
به طور کلی، بر اساس منابع باستانی حفظ شده، تشخیص یک تصویر بسیار دشوار است. اما در بیشتر موارد، الهه به عنوان یک دختر جوان با باسن نسبتا گرد و سینه های کوچک به تصویر کشیده شد. علاوه بر این، این دختر اغلب نیمه برهنه با سینه باز به تصویر کشیده می شد. از این گذشته ، اعتقاد بر این بود که الهه تحسین کننده مهمانی ها ، عیاشی ها و مستی است.
علاوه بر این، گلها در موهای الهه شکوفا شدند. روی بدن دختر یک لباس سفید بسیار نازک با شانه پایین کشیده بود. چنین لباسی با تازگی، جوانی و زیبایی همراه بود.
الهه گل فلورا در اساطیر یونان باستان
در ابتدا، الهه فلورا در اساطیر روم باستان ظاهر شد، و در یونان باستان او نمونه اولیه الهه کلریس بود.عملاً تمام تمدن های باستانی الهه ای داشتند که با بهار، شکوفایی و جوانی شناخته می شد. در اسکاندیناوی، نمونه اولیه فلورا خدای بالدر بود.
بعدها معبدی در رم به افتخار فلور ساخته شد. پس از ساخت معبد، مردم از جشن گرفتن گلهای گیاهی دست کشیدند، زیرا اغلب برای دعا و قربانی می آمدند.
زمانی الهه گل یونانی فلورا به زمین فرود آمد: افسانه
افسانه های بسیاری با این الهه مرتبط است.
- اعتقاد بر این بود که قبل از نزول یک موجود الهی به زمین، همه چیز خاکستری و خالی بود. پس از اینکه فلورا از بهشت نازل شد، همه رنگ ها و دانه ها را با هم مخلوط کرد. پس از آن، الهه دانه ها را پراکنده کرد و باران بارید. همه چیز در اطراف سبز شد، گل ها شکوفا شدند.
- یکی از زیباترین آنها افسانه نزابودکه است. پس از شکوفه دادن همه گل ها، فلور به اطراف رفت و به همه نام و عنوان داد. الهه قصد رفتن داشت، اما یک گل آبی کوچک جلوی او را گرفت و از او خواست نامی برای او بگذارد. و فلور گفت که این گل را فراموش کن می نامند. علاوه بر این، این دختر به گیاه قدرت جادویی بخشیده است، این گیاه افرادی را که خانواده خود را فراموش کرده اند به خانه باز می گرداند و حافظه آنها را تازه می کند.
- این افسانه توسط داستان دیگری تأیید شده است. بر اساس این افسانه، مرد جوانی به دور دنیا سفر کرد و در یکی از کشورها اقامت کرد. آن مرد ثروتمند شد و برای خود یک قلعه ساخت. مادر مسافر بیمار شد و از مسافر خواست تا پسرش را پیدا کند. غریبه ای به قصر پسر آمد و از او خواست چنگ بزند. مرد لالایی خواند که روزی مادرش برای پسر خوانده بود. پس از آن دسته گلی از فراموشکارها را به او داد. پسر همه چیز را به خاطر آورد و نزد مادرش برگشت. اعتقاد بر این است که فراموشکار گل وفاداری، پایداری و عشق به وطن است.
خدایان بهار و گل تقریباً در تمام تمدن های باستانی وجود داشتند که با تغییرات آب و هوایی مشخص می شدند. در اساطیر یونان و روم باستان، اینها الهه فلورا و کلریس هستند.
