خود بی تفاوتی - خود بی تفاوتی چقدر سنگین است، بی تفاوتی به خود چه معنایی دارد؟ آثاری که نمونه هایی از بی تفاوتی نسبت به خود را به وضوح نشان می دهد

آیا افسردگی وحشتناک و بی میلی به همه چیز را تجربه کرده اید؟ بالاخره بعد از چنین چیزی حتی بی تفاوتی نسبت به خودش هم می تواند به وجود بیاید.

با قرار گرفتن در حالت بی تفاوتی، شخص نسبت به دنیای اطراف و خودش احساس نمی کند. چنین زندگی عاری از عقل سلیم و پر از زندگی روزمره خاکستری است.

فعالیت بدنی و روانی فرد کاهش می یابد. هر فردی بدون توجه به شخصیت یا تربیت، مستعد حالت بی تفاوتی است.

بی تفاوت بودن نسبت به خود به چه معناست؟

سبک زندگی نقش مهمی در شکل گیری یک حالت بی تفاوت دارد. علت رفتار بی تفاوت می تواند بی حوصلگی پیش پا افتاده باشد. گاهی میل به عمل ماهیت کوتاه مدتی دارد که در این صورت انسان فقط به کمی استراحت نیاز دارد. با این حال، اگر بی تفاوتی به یک وضعیت ذهنی دشوار یا افسردگی طولانی تبدیل شود، لازم است رفتار فرد مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد و علل چنین تظاهراتی از بین برود.

دلایل زیادی برای نشان دادن بی تفاوتی وجود دارد، بیایید برخی از آنها را در نظر بگیریم:

)
1. استرس تجربه شده
2. بیماری های مزمن.
3. خستگی جسمانی.
4. ناامیدی در فعالیت حرفه ای.
5. فقدان هدف در زندگی.
6. نارضایتی از زندگی اجتماعی و اجتماعی.
7. سوء مصرف الکل و سایر عادات بد.
8. پیری.
9. خستگی عاطفی.
10. عدم تعادل انرژی.

حالت بی تفاوت به عنوان یک واکنش محافظتی آشکار می شود. بدن انسان از دنیای اطراف خود کناره گیری می کند. او که نمی خواهد احساس ناامیدی یا تنهایی کند، از نشان دادن احساسات دست می کشد.

• با ضعف از بدن، بی تفاوتی از علائم بیماری است.
• مصرف داروهای خاص نیز می تواند اثر مشابهی ایجاد کند.
• فقدان کالاهای مادی باعث عدم اطمینان فرد در مورد آینده می شود و در نتیجه باعث بی تفاوتی نسبت به رویدادها می شود.
• هنگامی که ارزش‌های مادی بالاتر از ارزش‌های انسانی قرار می‌گیرند، فرد از چنین زندگی احساس رضایت اخلاقی نمی‌کند.
• عدم تمرکز ما را از علاقه به رویدادها محروم می کند. ما از تلاش و خواستن دست می کشیم، زندگی خسته کننده ای داریم. در این صورت لازم است خود را به هدف مسلح کنید. این اوست که به مردم انگیزه می دهد و آنها را وادار می کند که تلاش کنند.
​​
• با تجربه احساسات قوی ، فرد خسته می شود و قادر به نشان دادن هیچ احساسی نیست. در این صورت سکوت و آرامش موقت تاثیر مثبتی بر وضعیت بدن خواهد داشت.
• هر موقعیت زندگی می تواند منجر به بی تفاوتی شود.
• انفجارهای هیجانی بیش از حد فعال بدن را به حالت خستگی سوق می دهد. عواطف بالا می روند و به حدی می رسند، شخص برای مدتی بی تفاوت می شود.
• کسی که معنای زندگی را از دست داده است نگران چیزی نیست. عدم تمایل به چیزی منجر به حالت غیرفعال فعالیت حرکتی می شود. فرد عجله ای ندارد، ذخیره انرژی او در حداقل است.
• برای شکل دادن به خواسته ها، نشان دادن احساسات نسبت به رویدادهای اطراف ضروری است. بی تفاوتی منجر به حالت انفعالی می شود، بی تفاوتی.

افسردگی ساده ترین شکل بی تفاوتی است. زیرا در حالت افسرده، فرد حداقل احساسات منفی را احساس می کند. در چنین حالتی، انسان به دلیل دست نیافتنی بودن خواسته هایش رنج می برد.

مهم: فقدان خلق و خو برای چند روز طبیعی است. اگر خلق و خوی بد بیش از یک هفته طول بکشد، با یک حالت افسرده، افسردگی حمایت می شود، پس ارزش آن را دارد که به آن توجه کنید.

• برای اینکه حتی بیشتر غرق نشوید، کمتر با خود و افکار خود خلوت کنید. همیشه سعی کنید پتانسیل خود را به حداکثر برسانید. به شما قدرت و انرژی جدیدی می دهد.
• با مشارکت در زندگی دیگران، احساس می کنید که آنها به شما اهمیت می دهند. این شما را تشویق می کند که مهربانی و کمک خود را نشان دهید.
• از توجهی که به شما می شود غافل نشوید. درک و حمایت از عزیزان، ویژگی های انسانی شما را بیدار می کند.

بی تفاوتی نسبت به خود: نمونه هایی از آثار ادبیات جهان

در آثار ادبی، علاوه بر طرح اصلی ، خواننده با انواع مختلف افراد ملاقات می کند. نویسندگان از طریق شخصیت های خود نگرش یک فرد را به زندگی، به محیط خود، به دنیای طبیعت و زیبایی به ما نشان می دهند.

رابطه بین یک شخصیت خاص و جامعه در قسمت های مختلف مورد توجه قرار می گیرد.

بسیاری از ما این جمله ژنرال روسی را شنیده‌ایم که «بی‌تفاوتی نسبت به خود چقدر سنگین است».افرادی که نسبت به زندگی خود احساس بی‌تفاوتی می‌کنند، به وجود فلاکت‌بار خود راضی هستند. آنها با استفاده از نقاط ضعف خود، از یک فرد تمام عیار به یک فرد شکسته تنزل می دهند.

بیایید چندین اثر مشهور را با نمونه‌های خاص قهرمانان ادبی که نسبت به خود و دنیای اطراف خود بی‌تفاوتی نشان می‌دهند، در نظر بگیریم:

• تأثیر مضر بی‌تفاوتی نسبت به دیگران و زندگی خود را با مثال شخصیت اصلی در کار M. Yu. Lermontov نشان می‌دهد. «قهرمان زمان ما». پچورین در جستجوی ابدی برای معنای زندگی خود است. اتفاقاتی که در اطراف او رخ می دهد شادی و لذت را به همراه ندارد. محیط او برایش جالب نیست. پچورین تلاش های متعددی را برای تنوع بخشیدن به زندگی خود می پذیرد، تسلیم ماجراها و ماجراجویی ها می شود. با این حال، هیچ چیز او را برای مدت طولانی دستگیر نمی کند. همه چیز در اطراف دیر یا زود نسبت به پچورین بی تفاوت می شود. او اهداف خودخواهانه را برای خود تعیین می کند. وسواس در آرزوی غلبه بر کسالت، از سرنوشت افراد دیگر گام برمی دارد. وقتی به نتیجه مطلوب می رسد، بلافاصله علاقه اش را از دست می دهد. بی‌تفاوتی نسبت به دیگران، پچورین را به بی‌تفاوتی خودش سوق می‌دهد. پوچی روز به روز پچورین را پر می کند و او را به فردی بدبخت تبدیل می کند.

• بی تفاوتی به زندگی در شعر او A. S. Pushkin را آشکار می کند. نویسنده با استفاده از مثال شخصیت اصلی یوگنی اونگین ، نشان می دهد که چه تعداد وقایع تجربه کرده است که شخص را به بی تفاوتی و ناامیدی سوق داده است. تنها چیزی که از زندگی می خواهد آرامش است. او از زندگی یکنواخت و خسته کننده کاملا راضی است. بی تفاوتی آشکار تأثیر مخربی بر شخصیت او دارد. احساس ناامیدی خود، ناتوانی در تأثیرگذاری بر موقعیت، قهرمان را به حالت افسرده می برد. اونگین هیچ علاقه ای به اتفاقات و افراد اطرافش نشان نمی دهد. یوهن با رد تجلی احساسات تاتیانا، مراقبت و مشارکت او، خود را به تنهایی محکوم می کند.پوشکین با استفاده از مثال اونگین به خواننده نشان می دهد که چگونه پتانسیل های نابه جا مانده انسانی نسل جوان را به حالتی بی انگیزه سوق می دهد. بی‌تفاوتی نسبت به خود اغلب تحت تأثیر عوامل بیرونی به وجود می‌آید.

• فردی که نسبت به خود بی تفاوت است توسط A. P. Chekhov در اثر "Rozmaznya" توصیف شده است. او در مورد فرماندار یولیا واسیلیونا می گوید. او نمی تواند از عقیده خود دفاع کند. حاکم متواضعانه همه توهین ها و تحقیرها را تحمل می کند. با دریافت حقوق چند ماهه، در نزدیکی تغار شکسته باقی می ماند. میزبان با بهره گیری از ضعف او، حداکثر سود مادی را در جهت خود می برد. یولیا واسیلیونا با برآورده کردن اراده شخص دیگری، خواسته های خود را خط می کشد. بنابراین، او نسبت به زندگی خود بی تفاوتی نشان می دهد

در اثر " والدین و فرزندان" ، نوشته V. S. Turgenev، بر اساس مثال نیهیلیست. نگرش بی تفاوت یوگنی بازاروف نسبت به هنر و طبیعت اطراف نشان داده شده است. برای این شخصیت، ارزش های مادی حرف اول را می زند. او هیچ فعالیت مرتبط با هنر را جدی نمی گیرد. دنیای معنوی برای بازاروف هیچ علاقه ای ندارد. او قادر به درک محتوای هنری نقاشی ها نیست.

• اشعار و موسیقی هیچ احساسی در او ایجاد نمی کند. بازاروف در همه چیز محاسبات سرد را می بیند. هنگام تصمیم گیری، به احساسات خود گوش نمی دهد.
• او با تجربیات بشری بیگانه است. بازاروف به عنوان یک پزشک، بدن انسان را از نظر ساختار تشریحی در نظر می گیرد و برای وجود روح اهمیتی قائل نیست. او از طریق انکار خود به هر چیزی که قابل درک نیست اشاره می کند و به این ترتیب واکنش تدافعی نشان می دهد.
• تعمق در طبیعت اطراف آرامش خاطر یا لذت زیبایی شناختی برای بازاروف به ارمغان نمی آورد. او به راحتی دنیای اطراف خود را نابود می کند.
• چنین نگرش بی تفاوتی منجر به عواقب ویرانگری می شود. باید به تلاش ها و ارزش های تثبیت شده نسل گذشته احترام گذاشت. نه تنها در زمان حال زندگی کنید، بلکه به آینده نیز فکر کنید.

• نمونه واضح دیگری از بی تفاوتی نسبت به سرنوشت دیگران را می توان در رمان L. N. Tolstoy " جنگ و صلح مشاهده کرد. آناتولی کوراگین با رضایت خودش زندگی می کند. او خود را با انواع سرگرمی ها احاطه کرده است. او دوست دارد از کف زن مراقبت کند و معاشقه هایش حد و مرزی ندارد.
• برای کوراگین، مهمترین چیز شهوت او است، او نسبت به احساسات دیگران بی تفاوت است. او با اغوای ناتاشا روستوا ، به سرنوشت آینده او فکر نمی کند. او با بازی با احساسات او، دختر را امیدوار می کند. ناتاشا کارهای اشتباهی انجام می دهد. آناتولی با رفتار بیهوده خود، شهرت دختر را خدشه دار می کند.
• بی تفاوتی در هر فردی کم و بیش آشکار می شود.بی تفاوتی نسبت به یکدیگر به طور فزاینده ای در زندگی ما رایج است. همه باید مسئول اعمال خود باشند و برای عواقب منفی آماده باشند.

خطر بی تفاوتی برای دیگران

مشکلی که اغلب در جامعه مدرن با آن مواجه می شویم بی تفاوتی است. هنگام حل انواع مشکلات، فقط می توانیم به خودمان تکیه کنیم. مردم نسبت به زندگی دیگران بی تفاوت هستند.

کارهای نیک و ایثارگرانه دیگر ارزش سابق را ندارد. بی تفاوتی نسبت به دیگران با همین نگرش نسبت به خود شروع می شود. آدم بی تفاوت روحی بی احساس دارد. گفت و گو با چنین گفت و گوی معنای خود را از دست می دهد. صحبت با یک فرد بی تفاوت باعث درک، همدلی یا حمایت شما نمی شود.

علاوه بر این، شما می توانید برای تمام مشکلات خود سرزنش شوید یا به دلیل از دست دادن علاقه به گفتگو، ارتباط را قطع کنید. جامعه از پذیرفتن تعهدات شخص دیگری می ترسد و این هنجار زندگی مدرن است. با قرار گرفتن در حالت منفعل، فرد نمی تواند از دستاوردهای دیگران خوشحال باشد. او در دنیای خود تعطیل می شود و پست می شود.

جدایی از رویدادهای درخشان و غنی، انسان را به وجود محدود می رساند. یک فرد بی تفاوت نیازی به ابراز عشق به خود ندارد و خودش چنین احساساتی را احساس نمی کند. اما این عشق است که می تواند قلب سخت را آب کند. بدون تجربه چنین احساساتی، فرد نمی تواند زندگی کاملی داشته باشد.

• جوانان در وسایل حمل و نقل عمومی جای خود را نمی دهند، هیچ کس سعی نمی کند بار مادربزرگ ها را با کیف های سنگین سبک کند، زیرا ما نسبت به دیگران بی تفاوت شده ایم.
• مردم احساسات واقعی خود را پنهان می کنند و سعی می کنند بهتر از آنچه هستند ظاهر شوند.
• ناامیدی در جامعه منجر به بی تفاوتی نسبت به خود می شود. پیشرفت بی تفاوتی می تواند تحت تأثیر والدین یا محیط شما باشد.
• ریشه بی تفاوتی می تواند نت های خودخواهی باشد که توسط شخص آشکار می شود. اعتماد به نفس بیش از حد یا عزت نفس بیش از حد باعث ایجاد نگرش بی تفاوت نسبت به دیگران می شود.

در زمان مترقی ما، بی تفاوتی به دلیل بی مسئولیتی توده ای مردم شکل می گیرد. سهل‌انگاری جوانان برای نسل‌ها آنها را ظالم و پرخاشگر می‌سازد. مردم ارتباطات زنده را با منابع فنی مختلف اطلاعات جایگزین می کنند.

نویسنده آمریکایی خ.کلر که در اثر این بیماری از بینایی و شنوایی محروم شده بود، در اظهارات خود در مورد بی تفاوتی نوشت: "علم برای بیشتر بیماری های ما درمانی اختراع کرده است، اما برای وحشتناک ترین آنها - بی تفاوتی" درمانی پیدا نکرده است.

ویدیو: نمونه هایی از بی تفاوتی