اشعار برای کودکان 5-6 ساله - در مورد تابستان، پاییز، زمستان، بهار، کوتاه برای یادگیری، گفتار درمانی، در مورد کودکان: بهترین انتخاب

مقاله ما شما را با اشعار کوتاه برای کودکان آشنا می کند. 5-6 ساله.

کودکان کوچک در اولین سال های زندگی خود با کمک والدین خود با دنیای اطراف خود آشنا می شوند. به همین دلیل بسیار مهم است که اطلاعات را به درستی به پومچکای کوچک ارائه دهید تا او را از تمایل به یادگیری چیزهای جدید منصرف نکنید. قافیه های معمولی برای کودکان به انجام صحیح این کار کمک می کند. رباعیات آسان را می توان در هر زمانی از روز و در صورت تمایل حتی به صورت بازیگوش برای کودک خواند. در مقاله ما، قافیه های زیادی برای کودکان 5-6 ساله پیدا خواهید کرد که به شما کمک می کند روند یادگیری را سرگرم کننده تر کنید.

اشعار برای کودکان 5 ساله

)

<> مهم : به یاد داشته باشید که در این سن کودک نمی تواند برای مدت طولانی توجه خود را بر روی یک چیز متمرکز کند. با در نظر گرفتن این موضوع، خواندن و حفظ آثار کوچک شعری را انتخاب کنید که در آن چیزهایی به کودک گفته می شود که برای سن او قابل درک است.

اشعار برای کودکان 5 ساله:

1. شاد من m 'jachyk پرش و پرش: پرش-پرش - به یک گوشه، و سپس به عقب. عصر را اینگونه گذراندیم به ما خوش گذشت!

2. یک گربه روی پنجره می نشیند، یک گربه قاشق را با پنجه خود می شویید. و سپس به پیاده روی می رود گنجشک ها را بشمار و قاچ می کند.

3. علاقه زیادی به میمون ها خوردن موز شیرین. ما شبیه میمون ها هستیم، و ما هم موز را دوست داریم.

4. طوطی پتیا راه می رفت در طول مسیر، یک روبل پیدا کرد. روبل را در قلک گذاشت، تا بعداً ماشین تحریر بخرد.

5. خورشید در آسمان طلوع کرد و به چشمان همه نگاه می کند. سلام خورشید طلایی! راه رفتن با تو خوب است - انگار با دستان خوب، ما را با اشعه در آغوش می گیری.

اشعار برای کودکان 6 ساله

)

در سن 6 سالگی کودک باید حروف و اعداد را به خوبی بداند. اما همانطور که تمرین نشان می دهد، برخی از کودکان برای آشنایی با علوم مدرسه بسیار تنبل هستند یا به سادگی از کلاس ها امتناع می کنند. برای اینکه کودک شما مایل به یادگیری الفبا و اعداد باشد، با استفاده از قافیه های خنده دار برای کودکان، قرار گرفتن در معرض را به شیوه ای بازیگوش انجام دهید.

اشعار برای کودکان 6 ساله:

1. ] خانه زیباست. گویا در یک افسانه است، در آن زندگی می کنند، نقاب بر چهره دارند، نامه. دقیقاً سی و سه، چه کسی بیرون است، چه کسی در داخل است. نامه ها پنهان شده اند و منتظرند. آیا آنها ما را خواهند خواند؟

2. چه اتفاقی افتاد؟ چه اتفاقی افتاد؟ الفبا از تنور افتاد! پایم را به طرز دردناکی پیچ خوردم حرف بزرگ "H"، "G" کمی ضربه خورد، کاملاً از هم پاشید! حرف "U" را گم کردم میله متقاطع من! روی زمین بودن، او دم "U" را شکست! "F"، چیز بیچاره، بسیار متورم است - هیچ راهی برای خواندن آن وجود ندارد! حرف "P" واژگون شد - به یک علامت نرم تبدیل شد! حرف "C" کاملا بسته شده است - به حرف "O" تبدیل شده است. حرف "الف" وقتی به هوش آمد کسی را نشناخت!

3. زمانی در تابستان در چمنزار معلم ژوک مدرسه ای برای خواندن و علم برای حشرات تأسیس کرد .

اینجا سنجاقک ها، میجک ها، مگس ها، زنبورها، زنبورها و زنبورها، مورچه ها، جیرجیرک ها، حشرات به درس ژوک آمدند.

«الف» کوسه است، «ب» حشره است، «در کلاغ، «گ» چشم است... زنبور عسل و پرواز، چت نکن! دیوانه نشو، سنجاقک!

"D" یک کودک است، "E" یک واحد است، "Ж" یک کباب است، "Z" زمستان است. بدون گم شدن تکرار کنید: "و" یک اسباب بازی است، "تو" یک پدرخوانده است!

هر که می خواهد سخت درس بخواند، تنبلی را در مدرسه فراموش کند. "L" - "روباه"، "M" - میمون، "H" - علم، "Pro" - گوزن.

"P" - جعفری، "P" - بابونه "Z" - جیرجیرک، "T" - سوسک، "U" - حلزون، "F" - بنفشه، "X" - رکاب، "C" - کولی.

بنابراین سوسک ما با تکان دادن چوب، الفبای سنجاقک ها، مگس ها، مگس ها و مگس ها، مورچه ها، زنبورها و زنبورها را آموزش می دهد.

4. شاه روی دیگ نشسته است، او همه جا به دنبال عدد صفر است. ما می توانیم پاسخ را پیشنهاد کنیم: صفر - وقتی چیزی وجود ندارد!

5. این شماره یک است، آرزو دارد اولین باشد. مستقیمتر و برابرتر از همه، بقیه همه پشت سر او هستند. در گوشه سمت راست بالا مداد را هدایت کنید، دوست. و سپس به سمت چپ، پایین: اینجا یکی از واحدها است!

6. به سختی روی آب سر خوردن، مانند یک قو، شماره دو. گردنش را قوس داد، امواج را پشت سر خود می راند.

اشعار حفظی برای کودکان

در سن 5-6 سالگی ، کودک می تواند با آرامش کامل شروع به حفظ رباعیات کوچک کند. حفظ اشعار نوعی آموزش حافظه است که به کودک کمک می کند برنامه مدرسه را در آینده بهتر به خاطر بسپارد.

مهم: کودک را مجبور نکنید کارهای بزرگ را در یک روز حفظ کند. اگر با شعرهای کوچک شروع کنید بهتر است و فقط پس از اینکه کودک شروع به یادآوری آسان رباعیات کرد، به سراغ اشعار بزرگ خواهید رفت. اگر حافظه یک کودک کوچک را با مقدار زیادی اطلاعات بارگذاری کنید، او نه تنها مطالب جدیدی را یاد نمی گیرد، بلکه شروع به تقلا برای به خاطر سپردن آنچه قبلاً یاد گرفته است خواهد کرد.

شعرهای کودکان برای مطالعه:

1. راه راه از زمان تولد. خطوط راه راه y راکون، و y گورخر آنها بدون دارو وجود دارد. روی تشک راه راه وجود دارد. و راه راه روی یک ملوان. راه راه y مانع و راه راه روی توس وجود دارد. راه راه های زیبایی وجود دارد در سحر و غروب. اما پسران هستند، همه چیز با خاک رگه شده است. من نمی خواهم در مورد آنها بنویسم در یک دفترچه راه راه.

2. پرنده ای از آسمان پرواز کرد، پرنده می خواست غذا بخورد، با نگاه پرستاره از بالا یک کرم پیدا کرد. اما من به شاخه ای تکیه دادم، ناگهان با همسایه ای برخورد کردم، بین آنها دعوا شروع شد - یک طعمه برای دو نفر وجود دارد. آنها برای مدت طولانی بحث کردند، تا جایی که اشک ریختند - و کرم مدتهاست که خزیده است.

3. ساعت زنگ دار خواب است. زنگ به صدا در می آید. توله سگ از خواب بیدار می شود. بیدار می شود و پارس می کند، برای ما آرزوهای خوشایندی می کند. "خداحافظ! خداحافظ!" - این پارس به معنای این است.

4. قاصدک می پوشد سارافون زرد. بزرگ شوید - لباس بپوشید در یک لباس سفید کوچک: سبک، هوا، مطیع باد.

5. تانیا کارهای زیادی برای انجام دادن دارد، تانیا کارهای زیادی برای انجام دادن دارد: او صبح به برادرش کمک کرد، از صبح شیرینی می خورد.

تانیا چقدر باید انجام دهد: تانیا خورد، چای نوشید، نشست، با مادرش نشست، بلند شد، به نزد مادربزرگش رفت.

قبل از خواب به مادرش گفت: - خودت لباس مرا درآوری، من خسته هستم، نمی توانم، من به تو کمک می کنم. فردا.

شعر برای کودکان در مورد پاییز

می توانید با کمک آثار شاعرانه فصل ها را با فرزندتان مطالعه کنید. به خصوص که چنین بررسی اشعار را می توان با تجسم یک درخت، یک برگ یا یک پدیده طبیعی ترکیب کرد. بنابراین، برای مثال، اگر برای پسر یا دختر خود شعری در مورد برگ پاییزی بگویید، می توانید به رنگ طلایی آن اشاره کنید.چنین ارتباطی به حفظ سریع تر یک اثر شاعرانه و همچنین توسعه حافظه کمک می کند.

اشعار برای کودکان در مورد پاییز:

1. پاییز در راه است. در پارک ما، پاییز به همه هدایایی می دهد: پیش بند صورتی - صمغ، گردنبند قرمز - درختان روون، چتر زرد - صنوبر، پاییز به ما میوه می دهد.

2. پاییز! بیشه طلا! طلایی، آبی، و بر فراز بیشه پرواز می کند یک گله کرن بری. بالا زیر ابرها غازها صدا می زنند، با دریاچه ای دور، با مزارع.

3. صبح آسمان تاریک بود، و همه چیز تاریک به نظر می رسید. پاییز گریه کردن را خیلی دوست دارد، با باران بر زمین چکه کند. دوست دارد برگها را خش خش کند، و آنها را از درختان کند.

4. من پرنده خانه را خالی کردم - پرندگان پرواز کردند، برگ روی درختان او نیز نمی نشیند. تمام روز امروز همه در حال پرواز هستند، پرواز می کنند. این را می توان در آفریقا نیز مشاهده کرد

5. پاییز در لبه جنگل رنگ رقیق شده، او بی سر و صدا برگ ها را با قلم مو سایید: فندق زرد شد و افرا خاکستری شد، در پاییز بنفش فقط سبز بلوط. پاییز آرامش بخش است - از تابستان پشیمان نشوید! نگاه کنید - بیشه لباس طلا پوشیده است!

شعر برای کودکان در مورد تابستان

مهم: اهمیت خاصی ندارد که کودک شعرها را یاد می گیرد یا فقط برای او می خوانید، باید تا حد امکان به صورت احساسی و گویا انجام شود. تنها در این صورت است که کودک می تواند آنچه را که شما با یک اثر شاعرانه می خواهید به او منتقل کنید، به درستی درک کند.

اشعار برای کودکان درباره تابستان:

1. خیلی نور! اینقدر آفتاب! خیلی سبز در اطراف! تابستان دوباره آمد، و گرما به خانه ما آمد.

و آنقدر نور در اطراف است، بوی صنوبر و کاج می دهد. مثل تابستان می شد تمام سال با من بود!

2. سبزیجات روی بستر رشد می کنند، میوه ها در هوا آویزان می شوند. آنها در حیاط مخفی کاری می کنند پسرهای شاد زیادی.

و دریا گرمتر می شود و طبق نقشه سفر هرکس از چراغ راهنمایی رد می شود ما خانوادگی به آنجا می رویم.

3. خورشید به شدت می درخشد. هوا گرم است. و به هر کجا که نگاه می کنید - اطراف نور است! گلهای درخشان در علفزار فراوان است. روکش طلا ورق های تیره.

4. برداشت در اوت برداشت میوه. بسیاری از مردم شادی پس از همه آثار. آفتاب بر فراز مزارع وسیع ارزشش را دارد. و آفتابگردان با دانه سیاه پر شده است.

5.خورشید زودتر طلوع کرد، در رودخانه غسل ​​کرد و بر چمن نشست - بر تپه ای سبز. تاریک است - میخک قرمز گرما شدت گرفته است! دباغی شده در فر کاج یک پا. تمشک قرمز شد، خشخاش در مزرعه قرمز شد. قورباغه ها در نیزارها فریاد می زنند: - چقدر خفگی! چقدر خفه شده!

شعر برای کودکان درباره زمستان

مهم: برخی از کودکان درک آثار منظوم را دشوار می دانند و به همین دلیل نثر را ترجیح می دهند. اگر کودک شما متعلق به این دسته از کودکان است، پس می توانید کمی تقلب کنید. می توانید ابتدا پس از خواندن شعر، آن را به نثر ترجمه کنید و سعی کنید از پسر یا دختر خود سوالات اصلی مرتبط با شعر را بپرسید. چنین ترفند کوچکی به شکل گیری یک توالی معنایی کمک می کند و کودک شما می تواند آنچه را که به تازگی به او گفته اید بفهمد.

اشعار برای کودکان درباره زمستان:

1. در یک کالسکه یخی سراسیمه زمستان-زمستان، باد با بال می تپد در خانه های خواب آلود. میدان های شکوفه، پارک ها لباس زیر برفی. و یخبندان در بالای مسیر جنگلی طاق می‌سازد .

2. روی درختان نقره ای حجاب افتاده است - سفید برفی، کرکی، زیبایی توری!

درخت توس نیز غمگین است به خودی خود نمی توانست بفهمد - بنابراین با مهارت تزئین شد شاخه های درخت زمستانی

3. آدم برفی محبوب ما سرش کاملاً افتاده است: خرگوش شبانه به جنگل رفت او بینی هویجی دارد! غمگین نباش، آدم برفی، ما در یک لحظه به تو کمک می کنیم، یک بینی جدید به تو می دهیم، یک بینی خوب، یک بینی صنوبر!

4. زمستان، سوزن زن، دوباره در مشکل است - بگذارید طبیعت گرمتر لباس بپوشد. زمستان نخ های زیادی آماده کرده است، چیزهای سفید خستگی ناپذیر بافته می شود: درختان خواب آلود - کلاه های کرکی، درخت کریسمس - دستکش برای پنجه ها می بافند. دوختم، بافتم و خیلی خسته بودم! آه، بهار زودتر می آید.

5. زمستان آمد، او اسب ها را به سورتمه مهار کرد، او مسیر را به بیرون هدایت کرد، او یخ های روی زمین را جارو کرد. رودخانه، با بسته به ساحل، زنجیر به زمین! پسران کوچولو دختران خیلی بامزه آنها را روی سورتمه سوار کردم، آنها را از کوه غلت دادم!

می توانید شعرهای خنده دار برای کودکان در مورد سال نو را در اینجا پیدا کنید.

اشعار برای کودکان درباره بهار

​​

]

اشعار برای کودکان درباره بهار:

1.اگر برف همه جا در حال آب شدن است، روز طولانی تر می شود، اگر همه چیز سبز شده است و جویبار در مزارع زنگ می زند، اگر باد گرمتر شده است، ) اگر پرندگان نخوابند، اگر خورشید بیشتر بتابد، یعنی بهار به سراغ ما آمده است.

2. بهار بر برف آمد، روی فرش خیس، برف پراکنده، علف کاشته شد. خانواده‌های گورکن تا موعد مقرر از راسوها پرورش یافتند، آب غان بین پسران توزیع شد. او به لانه نگاه کرد: - خوب، بلند شو خرس! – شاخه ها مردند – وقت سبز شدن است! اکنون بهار زیبا از همه گوشه ها صدا می زند غازها، سوئیفت ها و لک لک ها، فاخته ها و سارها

3. خواننده شیرین، پرستو بومی است، او به خانه ما بازگشت از سرزمین بیگانه. زیر پنجره حلقه می زند با آهنگی پر جنب و جوش: "من بهارم و خورشید با من آورد..."

4. خوشبختی auknula ] چشمه از جنگل، خرس به او پاسخ داد از خواب غرید. یک خرگوش به سوی او تاخت، یک رخ به سوی او پرواز کرد. جوجه تیغی از پشت غلتید، مانند یک توپ خاردار. سنجاب نگران شد، از توخالی به بیرون نگاه کرد، — در انتظار کرکی نور و گرما! با افتخار ظاهری قابل احترام به دست آورد کاج روشن. روی شاخه های قهوه ای آواز پرنده ای رعد و برق زد.

5. آوریل! آوریل! زنگ در حیاط به صدا در می آید. جویبارها در امتداد مزارع می گذرند، گودال هایی در جاده ها وجود دارد. مورچه ها به زودی بیرون می آیند پس از سرمای زمستان. یک خرس راه خود را طی می کند از میان یک جنگل خشک انبوه. پرندگان شروع به خواندن آواز کردند و برف ها شکوفا شدند.

قافیه گفتار درمانی برای کودکان

اگر کودک شما مشکل گفتاری دارد، بعضی از صداهای الفبا را تلفظ نمی کند، همیشه می توانید با کمک قافیه های گفتار درمانی مخصوص کودکان، مشکل را حل کنید. می توان آنها را یاد گرفت و به سادگی گفت و در صورت تمایل حتی آواز خواند.

قافیه گفتار درمانی برای کودکان:

1. به چبوراشکو در یک فنجان حشره به خواب رفت، چبوراشکا خوب حشره را بیرون کشید، حشره را روی یک تکه کاغذ خشک کنید. حشره خشک شده، از تکه کاغذ بلند شد و دوباره به فنجان چبوراشکا خزید.

2. مهتاب آبی است خر را نگذاشت بخوابد، بر تخته سنگی نشست و خمیازه کشید و خمیازه کشید. و تصادفاً الاغ ماه را قورت داد، لبخند زد، آه کشید و با آرامش به خواب رفت.

3. موش های شیطانی آنها سقف را می جویدند، اما یک بچه گربه قرمز آمد، موش ها به سوراخ ها فرار کردند و در آنجا می لرزیدند. از ترسپیگی یک بچه خوک است در خواب غرغر می کند: هریوک و هریوک! غرغر و غرغر! - اوروک را به من بدهید! Piggy Piggy، قبل از غذا خوردن، مقداری صابون بردارید، پس پوزه خود را بشویید!

4. جوجه تیغی با جوجه تیغی و جوجه تیغی جمع آوری توت سیاه. روباه صورت قرمز همچنین می خواهد غذا بدهد. مادرخوانده فکر کرد: جوجه تیغی ها سوزن های تیره دارند

5. موش ها در سوراخ های خود خرده و پوسته دارند. موش تکه های نان زنجبیلی در انبار دارد. در دایره موش صدای ترق و ترق وجود دارد. موش دارای قارچ های پشمی در وان است. در کاسه موش باقی مانده خمیر مایه دارد، و در سرداب کشک و سوسیس است. کوفته ها در تابه، کوفته ها در فر. ژله در یک بطری است، سکه ها در یک قلک هستند. کاسه، چنگال و قاشق روی میز وجود دارد. در قفسه کتاب هایی در مورد گربه ها وجود دارد. توی کمد موش ها پیراهن و شلوار هست. روی چوب لباسی کلاه و روی تشک دمپایی وجود دارد. روی قفسه موش نخ و سوزن دارد، و نزدیک اجاق کبریت و شمع است. روی در - قلاب، زنجیر، قفل... سهام برای موش - مازاد بزرگ!

اشعار درباره کودکان

)) 1. تمام نخل های آلیوشا از آلیوشا گفتند. آنها کمی سفید شدند - بنابراین، آنها پنجره را رنگ کردند.

من و مادرم داشتیم سیب‌زمینی را پوست می‌کردیم و کمی سیاه شدیم، کف دستمان را میخکوب می‌کردیم و توانستیم مجروح شویم. و در شام به ما گفتند کف دستان ما رازی است، که بدون اجازه گرفتند شکلات

2. ابر را حرکت دادند کمی، خورشید پرتو به پنجره نفوذ کرد. او تمام آپارتمان را روشن کرد و دختر را از خواب بیدار کرد. نستونیا در گهواره نشست. پرومینچیک با او مخفیانه بازی می کند: چشمک زد، در آینه نگاه کرد و بی سر و صدا دور شد

3. ماشا صبح زود بیدار شد، » پس به مامان قول دادم». ماشا شروع به لباس پوشیدن کرد، او شروع به رفتن به مدرسه کرد:

"جوراب شلواری کجاست؟ روی زمین، لباس کجاست؟ اما نه در کمد. همه چیز را پیدا کردم، اما کلاه کجاست؟ جایی که پارچه است نهفته است.

و کتابها کجاست؟ روی مبل، تانیا دیروز آنها را برگرداند. و نوت بوک، کجا، کجا؟ بله، آنها روی پنجره هستند.

الان ساعت هشت است، همه چیز را جمع کرده ام، اما دوباره دیر کردم.»

4. Sashenka Sashulya – تخیل عالی! تمام روز جلوی آینه او برای خودنمایی تنبل نیست! کفش های مادرم را پوشیدم، اسفنج ها را با کمان پف کردم، راه رفتن مانند بوقلمون مهم است، سرگرم کردن اطرافیانم

5. به مرینکا قول دادم دیروز با او دوست شوید. ما با او حلقه می زنیم در زمین بازی نزدیک حیاط.

آنها در شب از باغ بیرون رفتند، بلافاصله با او فکر کردند، برای دوستی ما چه چیزی لازم است، زودتر شروع به دوستی کنیم.

و مارینکا به من گفت، که عروسک ها برای دوستی لازم هستند، که او برای مدت طولانی خواب آنها را دید و حلقه من به یک حلقه نیاز دارد.

او هنوز برای دوستی نیاز دارد غلتک های من، یک طناب، مقدار زیادی شکلات، یک مداد و یک تراش.

از اشتراک گذاری با او پشیمان نیستم، اما نمی خواهم. من با الکا بهتر کنار می آیم، علیا همینطور دوست هستند!

ویدیو: آندری اوساچوف. اشعار برای کودکان