روح: چیست؟ روح درد می کند: دلایل - چرا به مردم داده می شود، چه باید کرد، چگونه با آن رفتار کرد؟ آیا پس از درمان با روان‌درمانگر، روح آسیب نخواهد دید؟

اگر روح درد می کند، به نظر می رسد که زندگی دیگر آن رنگ های روشن را ندارد. و فقط کمک پزشکی و رشد معنوی به مقابله با درد روح کمک می کند.

ما اغلب به وضعیت ذهنی که در آن هستیم فکر نمی کنیم. اگر مثلاً کمردرد داریم حتماً به پزشک مراجعه می کنیم. به بهترین دکتر تا تشخیص درست بیماری ما را بدهد. اما آن وقت است که ما اهمیتی نمی دهیم، اهمیت نمی دهیم یا گاهی "زیر قاشق" ناله می کنیم و معلوم نیست چه می خواهیم.

شک یا ترس بر ما چیره می‌شود، عرق سردی می‌ریزیم یا می‌خواهیم کسی را ملاقات کنیم و در درد شریک شویم. بارها برای شما اتفاق افتاده است که دوستتان همیشه از مشکلات و بدبختی ها شکایت کند. وقت آن است که به دوست خود کمک کنید. یعنی روحش به درد می آید.

روح: چیست؟

روح بخشی از شماست که شما را زنده می کند، به نظر می رسد که در خودمان نفوذ می کند. در همه جا و در همه وجود ما وجود دارد.

بخش بسیار زیادی از آنچه شما به عنوان یک "فرد" توصیف می کنید، چیزهایی که به سختی مطالعه می کنید، چیزی که به طور خاص به آن علاقه دارید، نحوه عملکرد بدن شما است. بدن شما می تواند لباس بپوشد، عوض شود، بدن وجود داشته باشد یا نباشد. هوی و هوس، حافظه، علاقه، ترس ما فردیت شما نیست، نه چیزی که آن را توصیف می کند.

به عنوان مثال، ممکن است مغز یک فرد مبتلا به بیماری آلزایمر باشد، اما این بیماری ربطی به روح او ندارد. مغز بخشی از بدن ما است که روح شما از طریق آن تجلی می یابد، اما فعالیت مغز وضعیت روح انسان نیست، روح نیست.

اگر شخصی رنجی را متحمل شد، یا مدت زیادی در زندان بود یا بیمار بود. چنین شخصی سؤالاتی می پرسد: چرا من به این همه نیاز دارم؟ آیا خدا می بیند من کجا هستم؟ پروردگارا، نزدیکی؟

• وقتی بزرگان بزرگ درباره روح صحبت می کنند، تشخیص می دهند که روح بخشی است. از عمیق غیرقابل تشخیص به عنوان خود خداوند خداوند. این بخشی از ماست که می توانیم بدون مترجم با خداوند صحبت کنیم.و این ناامیدی یک انسان مدرن است که باید همه چیز را بشناسد، بسنجید و بسنجد. و سپس شخص شروع به شک در وجود روح به طور کلی می کند، او برخی از عملکردهای مغز را برای روح می گیرد.
• زندگی انسان بسیار بیشتر از فعالیت سلول های مغز است. روح معنای وجود ماست. روح را باید پرورش داد و پرورش داد. کاملاً ضروری است که برای نجات روح خود به مریم باکره و خداوند خداوند ، نجات دهنده ما دعا کنید. روح برای نجات انسان آفریده شده است. وقتی به خداوند عیسی مسیح دعا می کنیم روح خود را بهتر درک می کنیم و روح ما پاک می شود.

باید خالصانه از گناهان مرتکب توبه کرد. این به ما کمک می کند تا به خداوند نزدیک شویم و در مسیر نجات روح خود قرار بگیریم. بالاخره آدمی می تواند مرده باشد و روحش در انتظار دعایی که برایش بخواند، بیحال است. و ما برای بستگان، حامیان، دوستان درگذشته خود دعا می کنیم. نماز برای زنده ها هم لازم است. زیرا روح یک انسان زنده نیز نیاز به یادآوری دارد. خداوند به فرزند خود نگاه می کند و شاید یک بیمار عمیقاً شفا یابد.

روح زندگی ماست. و ما باید زندگی خود را با خداپرستی بگذرانیم. حتی خداوند گفت که نجات روح از طریق رنج می رود. خداوند گفت که کسانی که از او پیروی می کنند باید "صلیب خود را حمل کنند." در مسیری که خدا نشان می دهد و با عزت «صلیب خود را حمل کن» گام برداری. تا زندگی بتواند روح را در خودسازی یاری دهد. روح درد می کند وقتی خداوند به ما درد می دهد تا بتوانیم راه نجات را واضح تر ببینیم. رستگاری برای ما و همنوعان ما. زیرا اگر حتی یک نفر برای نجات دعا کند، تمام خانواده اش نجات می یابند.

وقتی روح درد می کند دلیل چیست؟

هر فرد منطقی می‌داند که زندگی در حالت درد مداوم غیرممکن است. و این درد مهم نیست، بلکه دلیلی است که باعث آن شده است. به محض اینکه چیزی در بدن ما شروع به درد می کند، سعی می کنیم محل درد را بفهمیم و منشا آن را پیدا کنیم. ما به یک متخصص باریک مراجعه می کنیم تا به بهبودی ما کمک کند. اما وقتی روح درد می کند به کدام متخصص مراجعه کنیم؟

این علامت از کجا می آید که روح درد می کند ؟ چگونه آن را درک و تشخیص دهیم؟ چگونه به یک روح پریشان کمک کنیم؟ آیا این سوال را از خود پرسیده اید؟ من فکر نمی کنم. و باید باشد.

​​

• سیگنال درد می تواند در مغز به ما برسد، یا شاید در قلب، بالاخره، آن را نیز دریافت می کند، شاید شبکه خورشیدی این سیگنال را دریافت کند و شروع به پیچیدن کند؟ متأسفانه هیچ یک از اندام های ما نمی توانند سیگنال هایی را از آگاهی ما دریافت کنند. از نظر علم مدرن خارج از انسان است. بنابراین طبق علم، شعور نمی تواند در بدن وجود داشته باشد. معلوم شد، این بدن نیست که درد می کند.
• در این صورت به سوی پروردگار متوسل می شویم.کشیش ها می گویند تمرکز گناه باعث درد روحی می شود. اولین چیزی که فردی که تحت درمان است باید تشخیص دهد. وجود گناهان است.
• اکنون اصلاً مد نیست که از گناه صحبت کنیم. احتمالاً به این دلیل که افرادی که از کلیسا دور هستند معتقدند که کشیش ها باید از برخی قوانین پیروی کنند نه ما. و بالاخره گناه یک عمل مجرمانه علیه نفس است.

شعار امروز انسان این است که «هر چیزی را از زندگی بگیریم». اما اینگونه می توانید به هر چیزی برسید. و در صورت از دست دادن یکی از عزیزان. ما نمی دانیم که این گناهان ما هستند که خود را به این شکل نشان می دهند. درد در موقعیت های مختلف بحرانی ما، ناشی از غرور، حسادت، کینه توزی ماست. از این رو نتیجه، و آن تنها یک است - ما در جایی به روح خود آسیب رسانده ایم. به هر حال، از دست دادن یک رابطه، اگر به خاطر عشق به خود و عشق به خود نبود، چندان بیمار نبود.

روح درد می کند: چه باید کرد؟

افراد آموزش دیده ویژه ای وجود دارند که می توانند در این مورد کمک کنند - آنها روانشناس، روان درمانگر، روانشناس گشتالت هستند.

• بنابراین، مشورت با روان درمانگر ضروری است. از این گذشته، اگر درد مفاصل دارید، باید به یک متخصص آسیب مراجعه کنید. شما به یک متخصص مراجعه می کنید و او به شما کمک می کند. در مورد روح هم همینطور است، باید توسط متخصص درمان شود.
• اگر همه چیز آنطور که تصور می کنید نباشد، بی خوابی شبانه شما را عذاب می دهد یا به سادگی مشکلاتی به وجود می آیند. مردم نمی دانند در چنین شرایطی چه باید بکنند. آنها اغلب برای دیدن یک کشیش به کلیسا می روند، به یکی از آنها مراجعه می کنند، یا جالبتر اینکه برای اطلاع از آینده به پیشگو می روند و چشم بد را از خود دور می کنند. و این به مردم آرامش می دهد! بگذار اینجوری باشه.

• هرکسی که به آنها خطاب کرده اید، باید حتماً به شما گوش کنند، شکها را از اوج تجربه خود برطرف کنند، نصیحت کنند و به شما اطمینان دهند. شما آرام تر و خوشایندتر خواهید شد، اما قبل از اینکه چنین موانعی در زندگی ایجاد شود. و این موانع قطعاً پیش خواهند آمد، نه به این دلیل که شما بسیار بی ارزش هستید، بلکه به این دلیل که زندگی ما در هر نوبت جدید، اهداف و مأموریت های جدیدی را به ما ارائه می دهد که باید آنها را انجام دهیم و محقق کنیم. و چه باید کرد؟ باز هم ما به یک نفر نیاز داریم که به ما کمک کند تا همه این وظایف را حل کنیم، دوباره باید برای کمک به کسی فرار کنیم که بتواند موقعیت منحصر به فرد ما را حل کند؟
• مردم اغلب برای درک یا درک یک موقعیت یا دریافت پاسخ به یک سوال مهم برای یک شخص به روان درمانگر مراجعه می کنند. به عنوان یک قاعده، چنین وضعیتی "مشاوره" نامیده می شود.
• فرض بر این است که یک روان‌درمانگر می‌تواند موقعیت را از زاویه‌ای متفاوت ببیند، به درک اینکه چرا روح آسیب می‌زند کمک کند، توصیه‌های خاصی در مورد نحوه عمل در موارد مختلف ارائه دهد.

مشاوره معمولاً حدود یک ساعت طول می کشد.پس از مشاوره، شخص با آگاهی از سؤال خود، با چیز جدیدی که در طول مکالمه شکل گرفته است، از زاویه کمی متفاوت از وضعیت در نظر گرفته شده، جهت متفاوت و قبلاً نامرئی توجه و تمرکز خود را دریافت می کند. به طور ضمنی گفته می شود که روان درمانگر فردی است - متخصص در حوزه های مختلف زندگی، و می تواند به هوش بیاید، راه حلی را در جهت دیگری از تفکر ببیند.

• این اتفاق می افتد که شخصی که به روان درمانگر مراجعه می کند در شرایط بسیار دشواری گیر کرده است. وضعیت، و حل آن بلافاصله، بدون کمک از خارج ممکن نیست. به مردی نیاز داریم که ما را در مسیر مورد نظر راهنمایی کند.
• و سپس وضعیتی پیش می‌آید که دو نفر: روان‌درمانگر و مشاور برای رسیدن به راه‌حل با هم متحد می‌شوند. اگر موضوعی که در حال حل شدن است، اخیراً به بلوغ رسیده است و ریشه در دوران کودکی دور ندارد، این درخواست با چند مشورت، یکی دو، حل می شود.
• با این حال، اگر روح آسیب ببیند و ریشه در دوران کودکی داشته باشد و دارای لایه‌های زیادی باشد که باید از هم جدا شوند، فرآیند مشاوره زمان زیادی می‌برد. سپس کار زیادی مورد نیاز است که ممکن است زمان ببرد، از چند ماه تا چندین سال.

درد روح: چگونه درمان کنیم؟

درد هر فردی را عذاب می دهد، می تواند جسمی و روحی باشد. اما در هر صورت انسان سعی می کند هر چه زودتر جسم یا روح خود را شفا دهد. همه خواب می بینند که درد از بین می رود و یک نفر را ترک می کند.

• البته، باید به خود بگویید که اگر چیزی دردناک باشد، وضعیت بدی نیست. درد روشی است که بدن ما به ما نشان می دهد که چیزی درست نیست. اگر آدم درد نداشت، امروز اینجا نمی نشستیم.
• درد کمک ما در شرایط بسیار دشوار است. پس بیایید بگوییم "متشکرم" برای این واقعیت که ما می توانیم درد را احساس کنیم.
• برای مثال، چگونه به شخصی که سگی را به خاطر پارس کردن سرزنش می کند نگاه می کنید. این پارس است که او را از خواب باز می دارد. او فکر نمی کند که این امکان وجود دارد که دزدها به انبار او بروند. سگش را سرزنش می کند. او خیلی تنبل است که بلند شود و برود ببیند چه خبر است. شما چنین فردی هستید که می توانید احمق (یا حتی قوی تر) خطاب کنید.

زمانی که رنج، درد دل می آورد، ما بسیار شبیه این مرد می شویم! متأسفانه ما سعی نمی کنیم اصل درد خود را ببینیم. طاقت می آوریم وقتی روح درد می کند ، تحمل می کنیم تا حالت کرختی، حالتی که طاقتی برای تحمل نیست. ما از آگاهی از علت اصلی درد دور می شویم، مانند شترمرغ با سر در شن پنهان می شویم، فقط برای اینکه چیزهای بدیهی را نبینیم. ما با از بین بردن علت درد کار نداریم.

افرادی که سعی می کنند از درد دور شوند با خودکشی بهبود می یابند.آنها مرا به یاد کسی می اندازند که به جای اینکه به دنبال دلیلی برای پارس کردن سگ باشد، سرزنش می کند. این افراد بر این باورند که اگر بدن را خارج کنند، درد از بین می رود. اما این بدن نیست که درد می کند! مثل این است که سرماخوردگی را با قطع دست خود درمان کنید.

روح درد می‌کند: کمک روان‌درمانگر

راه دیگری برای کمک در صورت آسیب‌دیدگی روح، کمک روان‌درمانگر است. همکاران غربی ما معتقدند که روان درمانگر باید داروهایی را برای بهبودی بیمار تجویز کند. و باید افرادی با تحصیلات پزشک یا حداقل پرستار باشند. در قلمرو اتحادیه سابق، همه چیز اینطور نیست. روان‌درمانگر را می‌توان هر روان‌شناسی نامید که می‌تواند به فرد کمک کند خود را از بیرون ببیند یا تمام منفی‌ها را در قفسه‌ها با بیمار بگذارد.

افرادی که با پزشکی مرتبط نیستند اغلب می پرسند - روان درمانگر کیست؟ چه کسی می تواند کمک کند؟ به هر حال روان درمانی چیست؟ به سادگی در دو کلمه قابل توضیح نیست. کمک به یک فرد برای رهایی از یک موقعیت دشوار؟ تمرکز نگاه کردن به مشکل را در جهت دیگری گسترش دهید؟ احتمالاً این است «الذین شفاء النفس » - در دو کلمه. کاملا گرم. "دستیابی به آرامش، جاده منتهی به نور" نیز توصیفی نسبتا نزدیک از کار یک روان درمانگر است. یافتن ترکیبی از کلمات برای توصیف اینکه یک روان درمانگر کیست بسیار دشوار است.

هنگامی که تمام دنیای اطراف بر علیه شما قرار گرفته و روح شما بسیار آزار دهنده است ]، می فهمید که برای تغییر چیزی، باید مسیر کشتی بادبانی را تغییر دهید - و در اینجا شما در دست یک روان درمانگر با تجربه هستید. این مسیر از جایی در درون انسان شروع می شود، زمانی که او از خود سؤالات ناگفته ای می پرسد: چگونه در این یا آن موقعیت عمل کنیم؟ چگونه می توان راه حل مسئله را در مسیر درست قرار داد؟ این شخص کیست - من؟ در این زندگی باید به چه چیزی برسم؟ و زمانی که به طرز غیرقابل تحملی دردناک می شود و می فهمیم که باید همه چیز را در این زندگی کاملاً تغییر دهیم.

• اولین چیزی که لزوماً در کار با روان درمانگر وجود دارد ناراحتی است که این شخصی که درخواست کمک کرده است. به هر حال، اگر فردی در آرامش و آسایش باشد، دیگر انگیزه ای برای حرکت به جلو وجود ندارد. بنابراین معلوم می شود که غم و اندوه، عذاب، وضعیت غیرقابل تحمل، تجربیات ما را به روان درمانگر می رساند.
• در هر صورت، شخص باید قدردان شرایطی باشد که ایجاد شده است، زیرا آنها ما را مجبور به تغییر، تغییر قوانین زندگی، تغییر دایره ارتباطات می کنند. در یک کلمه - عمل کردن.

آیا پس از درمان با روان درمانگر، روح از آسیب دیدن باز خواهد ماند؟

یک روان درمانگر به هیچ وجه زندگی شما را تنها با انجام یک مشاوره تغییر نمی دهد. در تجربه رفتاری شما، کلیشه های قبلی باقی خواهند ماند که همیشه می توانید آنها را در مناسب ترین موقعیت اعمال کنید.با این حال، یک روان درمانگر می تواند الگوهای رفتاری جدیدی را به شما نشان دهد که برای موقعیت جدید مناسب ترین است. و شما قادر خواهید بود از طیف وسیع تری از مهارت ها برای حل متفاوت ترین موقعیت ها استفاده کنید.

• شما قادر خواهید بود با عزت بروید و پیروز باشید. در سخت ترین مسائل مشتریان مختلف می گویند که یک روان درمانگر می تواند یک فرد را کاملاً تغییر دهد، که او متفاوت می شود.
• با این حال، روان درمانگر به سادگی امکان ایجاد موقعیت را در جهتی کاملاً متفاوت به فرد نشان می دهد و به هیچ وجه بر روان بخش او تأثیر نمی گذارد. یک فرد خودش باقی می ماند، اما می تواند بر اساس شرایط داده شده موقعیت، متفاوت عمل کند.
• یک شخص نمی تواند به طور کامل تغییر کند، او همچنان همان چیزی است که بود تا درجات بالاتر. همانطور که از نردبان زندگی بالا می رفتید، اطرافیان شما را از یک منظر یا شاید از چند منظر می دیدند.
• اما شما فردی چندوجهی هستید، رفتار شما جنبه های زیادی دارد که از آن می توان به شما نگاه کرد. انسان یک متا کهکشان عظیم است، وسیع، وسیع، با جهات مختلف. و شخص خود را به عنوان یک شهر کوچک، به عنوان یک نوع عمارت کوچک نشان می دهد، که در خود هر چیزی را که بزرگ و غیرقابل اندازه گیری است درک نمی کند. و این قابل درک است، یک فرد همیشه نمی خواهد رشد و توسعه یابد. او درک می کند که همان قسمت پنهان نیاز به توسعه دارد و ممکن است شما برای آن آماده نباشید. و در چنین حالتی قطعاً روح شروع به درد می کند .

پس از مراجعه به روان درمانگر است که خطر جدایی از دوران کودکی خود را دارید توهمات، با توهم زمان حال تو. شما در یک موقعیت خاص به یک سطح آگاهی و رفتار کاملاً جدید برای شما حرکت می کنید. و اگر یک سفر جدی به سوی خود را آغاز کرده اید، واضح است که شما یک جسور واقعی هستید. یک جسور در تمام مظاهر آن (مانند بارون مونچاوزن) که به طور منظم و طبق برنامه به دستاوردهای خود می رسد.

در طول این سفرها، ممکن است بخواهید بیش از یک بار توقف کنید و کاری انجام ندهید. این قابل درک است، زیرا شما باید مدل جدیدی از رفتار را یاد بگیرید، و یاد بگیرید که آن را در عمل، در یک مورد خاص به کار ببرید. بدون یادگیری الگوی رفتاری، نمی توانید جلو بروید. بدن ما باید بین دوره های استراحت و رضایت، دوره های جستجو برای اشکال جدید رفتار تغییر کند.

وظیفه اصلی یک روان درمانگر این است که شما را به وحدت همه اضداد بازگرداند. به طوری که پس از آن می توانید مهم ترین مدل رفتاری را برای خود در این یا آن موقعیت انتخاب کنید. روان درمانی یک حرکت مارپیچی است. شما می توانید تا آنجا که نیاز دارید کیهان درون خود را کشف کنید. شما فقط می توانید خیلی رشد کنید و کمی از خود قبلی خود دورتر شوید.

درد روح: چرا به مردم داده می شود؟

همه زندگی در اطراف شما نوعی چرخه است، زمستان به بهار تبدیل می شود، باران به آفتاب، کودکی به جوانی و غم به شادی تبدیل می شود. نیاز به گذر از چرخه ها به ویژه در روان شما جا افتاده است. ما چرخه ای از آرامش، لذت و هیجان داریم. و این چرخه تغییر می کند، زیرا ماندن در آن غیرممکن است، آرامش به غم تبدیل می شود، لذت به نوعی اشباع بیش از حد تبدیل می شود و اشتیاق برای ما لذت می آورد. و باید از منطقه راحتی خود خارج شوید و تعادل و آرامش خود را بازیابید.

• بسیار عجیب به نظر می رسد، اما باید بهتر را ببینید در تمام مشکلات خود باید از آنها سپاسگزار باشید. از این گذشته، هر اتفاق بدی که برای شما رخ می دهد، با هدف تغییر، متفاوت شدن، عمل کردن برای زندگی شما است. با این حال، اتفاق می افتد که افرادی هستند که نمی توانند از موقعیت های بحرانی برای حرکت به سمت بالا استفاده کنند.
• این افراد مقدار زیادی انرژی صرف می کنند تا در شرایط بحرانی قرار نگیرند و در نهایت - توسعه نیافته باشند. اما همه نمی توانند از شر بحران خلاص شوند و فرد شروع به پاسخ به بحران با مجموعه متفاوتی از ابزارهایی می کند که قبلاً در اختیار او بود.
• در نتیجه، غلبه بر شرایط بحرانی یا ناتوانی در دید از دیدگاه متفاوت دشوار است، اما در نهایت، یک مفهوم جدید از تصمیم گیری، آماده برای موقعیت، نیاز به پذیرفته شود.
• در اینجا شخص شکایت می کند که «نفسش درد می کند» ، این نشان می دهد که وضعیتی پیش آمده است که در آن اهرم های به دست آمده در کودکی یا نوجوانی کار نمی کند و موقعیت نیاز دارد. از دیدگاهی کاملاً متفاوت، شاید کاملاً متفاوت از نگرش‌ها و کلیشه‌های قبلی در نظر گرفته شود. اغلب مردم حتی نمی دانند که این اهرم ها چه اهرم هایی می توانند باشند و چگونه می توانند در یک موقعیت خاص کار کنند.
• و هر چه در کودکی محدودیت‌های بیشتری از والدین خود داشته باشید، روش‌های شما برای برون‌رفتن از موقعیت محدودتر خواهد بود. زمانی که شما کودک بودید، والدینتان برای حفظ امنیت شما به این محدودیت ها نیاز داشتند. اما شما بزرگ شده اید و ممکن است کلیشه های رفتاری شما با آنچه قبلاً استفاده می کردید متفاوت باشد.

معلوم می شود که با گذشت زمان می بینید که کلیشه های شما کار نمی کند: مافوق شایستگی را به رسمیت نمی شناسند، شوهر نزد معشوقه خود رفت، والدین برای همیشه از چیزی ناراضی هستند. و می فهمی که زندگی می گذرد و مدل سابق رفتار راحت کار نمی کند. و شما تصمیم می گیرید چیزی را در زندگی خود تغییر دهید.

• اولین چیزی که به ذهن می رسد این است به شمن یا فالگیر مراجعه کنید، اما بعد متوجه می شوید که اینطور نیست.و شما به فردی نیاز دارید که بتواند چشمان شما را به سطح کاملاً جدیدی از رشد باز کند، به یک روان درمانگر مراجعه کنید.
• و البته این شخص به شما کمک می کند تا موقعیت را به درستی بچرخانید. در نهایت معلوم می شود که همه چیز اصلا ترسناک نیست.
• در ابتدا، ممکن است این یا آن تصمیم برای شما کاملاً عجیب باشد. این قابل درک است، زیرا از کودکی تا بزرگسالی آنها دسته ای از نگرش ها و مجوزهای مختلف را حتی برای خودشان آورده اند. اما مدل جدید رفتار تأثیر تعیین کننده ای بر روان شما می گذارد و به شما اجازه می دهد کارهایی را انجام دهید که بدون صحبت با روان درمانگر نمی توانستید انجام دهید.

به عنوان مثال: شما در کودکی توسط مادربزرگ خود بزرگ شده اید. مادربزرگ روی دانش و مهارت های مختلف شما سرمایه گذاری کرد تا شما خوب مطالعه کنید و به ارتفاعات تحصیلی برسید. زمانی که در مدرسه و در دانشکده فنی درس می‌خواندید، خوب عمل می‌کردید. اما دانشکده فنی تمام شده است و شما باید کار پیدا کنید.

شما در تیم نشان می دهید که می دانید چگونه یاد بگیرید، اما در اینجا به توانایی تعامل با مردم نیاز دارید، مهارت های شما دیگر در اینجا کار نمی کند. و شما نیاز به بازسازی دارید وگرنه در مرحله قبلی توسعه باقی خواهید ماند. بسیاری از دانش آموزان شما قبلاً یک زوج ساخته اند. اما شما موفق به ایجاد روابط با دختران نمی شوید، زیرا دختر همیشه نمی تواند بفهمد که شما در مورد فناوری به او چه می گویید. او گرمای ساده انسانی را می خواهد. و شما معتقدید که مطالعه شما برای شما موفقیت به همراه خواهد داشت.

پس معلوم می شود که در وضعیت بحرانی قرار می گیرید و روح شما به درد می آید. شما زیاد مطالعه کرده اید، خیلی می دانید. و در زندگی بزرگسالی شما، مردم به ویژگی های کاملا متفاوت با شما نیاز دارند. یکی به شما خواهد گفت: «آرام باش! همه چیز خوب است! به جهان ساده تر نگاه کن!" تمام ایده های شما در اینجا سقوط خواهد کرد. شما اصلاً نمی‌فهمید استراحت کردن به چه معناست، «ساده‌تر بودن» به چه معناست و چگونه است.

مهمترین چیز برای شما این است که مهارت های جدیدی را وارد زندگی خود کنید. بودن و گسترش افق های خود، عمیق تر شدن، ساده تر شدن آسان تر نیست. برای اینکه بتوانید نه دانش خود، بلکه توانایی برقراری ارتباط با افراد اطرافتان را در اولویت قرار دهید. باید به این فکر کنید که نه تنها می توانید به دانش، بلکه به شخصیت درونی خود نیز اعتماد کنید، باید آماده باشید تا جذب دنیای احساسات و روابط شوید. شما باید از خود و اطرافیانتان قدردانی کنید نه به خاطر هوش، بلکه شاید به دلیل حماقت، باید خودتان را به عنوان چنین بپذیرید.

روح درد می کند: کمک معنوی

آیا می دانید وقتی مردی می پرسد که آیا دنیای معنوی من خوب است؟ اما اغلب شاهد هستید که مردم از زندگی و شرایط اطرافشان شکایت می کنند.

• البته تفاوتی در این واقعیت وجود دارد که قبلاً شخص خود را به عنوان یک کل می دانست.ما تبدیل به "جهانی بدون روح" شده ایم، انسانی که بر سلامت روانی خود متمرکز شده است. قبلاً کارهایی با هدف رفاه "معنوی" در جامعه انجام می شد. و اکنون مبارزه ای برای آرامش روانی و عاطفی وجود دارد.
• ما به نوعی "مکانیسم تعدیل شده" تبدیل شده ایم، جامعه ای بدون آگاهی از نیازهای معنوی، نیازهای روح.
• روح انسان زنده دنیایی اسرارآمیز و ناشناخته است. روح همان شخص است. از نظر معنی به «نفس کشیدن»، «دمیدن»، «نفس کشیدن» نزدیک است.
• اگر فقط بدن را بگیریم، بدون روح زندگی نمی کند، عمل نمی کند. کار بر روی آگاهی، تغییر در یک جامعه کاملاً «روانی» است. امروزه هیچ کس به سلامت روح فکر نمی کند. برای اینکه روح کاملاً سالم باشد و نیازی به معالجه نداشته باشد، درمان اصلی اقرار و عشاق خواهد بود.

در اقرار است که انسان از گناهی دست می کشد و توبه می کند. متعهد شد. و در هنگام اشتراک روح ملکوتی بر او نازل می شود و روح او را شفا می بخشد. مسیحیان مدرن، کتاب مقدس را با نیازهای مردم امروزی تطبیق داده اند. انواع کتاب مقدس (معنای اصلی آن این است که انسان در روی زمین با خوشبختی زندگی کند، در یک ازدواج شاد باشد، به چیزی نیاز نداشته باشد، سلامت بسیار خوبی داشته باشد).

پیروان این آموزه معتقدند که مرد باید ثروتمند و خوشبخت باشد. اگر به این آموزه تکیه کنیم، خوب بودن «حب خدا» است. و کسانی که مال دارند، اهل خدا هستند. و مردم معتقدند که زندگی فردی که به کلیسا می رود باید بهتر از قبل و با خدا باشد.

امروزه به نظر می رسد فردی که بر موفقیت و وجود موفق تمرکز کرده است در ایمان منجمد می شود. او از نظر روحی رشد نمی کند، بلکه فقط به مؤلفه مادی جهان می نگرد. تبدیل شدن به یک فرد کلیسا بسیار مهم است، یعنی شرکت در مراسم، اعتراف کردن و گرفتن عشاق تا آنجا که ممکن است، آمدن به کلیسا در روزهای تعطیل، سفارش مراسم عبادت. و حتما برای زنده و مرده دعا کنید. آنگاه روح انسان آرام می شود.

مهم: روح همان چیزی است که در حال حاضر زندگی می کنیم، همانطور که بود روی ما پخش می شود. زندگی روح بدون اشتراک غیرقابل تصور است، زیرا خود خدا این آیین مقدس را ایجاد کرد که در آن ما با خداوند متحد می شویم و او روح و بدن ما را تقدیس می کند، گناهان ما را می بخشد، احساس عشق، روح شکرگزار و محافظت می کند. خداوند در مراسم عشای ربانی خود و همه برکات معنوی را به ما می دهد.

گاهی اوقات شخص در حالتی نامفهوم است. نه، او بد نیست، او فقط نمی داند بعد از آن چه باید بکند. این حالت را «النفس الرحم» می گویند. نکته اصلی این است که دل خود را از دست ندهید، زیرا ناامیدی یک گناه مرگبار است. به کلیسا بروید، دعا کنید، یک شمع روی نماد بگذارید و احساس بهتری خواهید داشت. چیزی برای خراب کردن نیستهمه چیز در زندگی ما تغییر می کند، روابط، اگر نفهمیم، مردم می آیند و می روند. جهان، خداوند خداوند، چیزی به ما می آموزد، نکته اصلی این است که بپذیریم و درک کنیم. زندگی به خودی خود زیبا و شگفت انگیز است، فرصت های زیادی به ما می دهد.

مهم: قبلاً فهمیدیم که روح وقتی که گناهان زیادی بر آن باشد آزار می‌دهد. و باید ریشه کن شوند. و به یاد داشته باشید که نیاز اصلی روح عشق به پروردگار است. اگر در راه گناهان خود از خدا دور شوید، از عشق دور شده اید. درد روح از اینجا می آید.

بیشتر به درگاه پروردگار روی آورید. خداوند مهربان است، او هر یک از ما را دوست دارد. خدا عشق است. بیشتر دعا کنید، بیشتر از خداوند بخاطر تلاش هایش نسبت به ما تشکر کنید. و مطمئن باشید که عشاق دریافت کنید.

شما توسط همین دکتر دوست داشتنی راهنمایی خواهید شد. و تو از او پیروی کنی و روحت را از هر گناهی پاک کنی. اگر می خواهید از نظر جسمی سالم باشید، باید قوانین بهداشتی را رعایت کنید. و اگر می خواهید از نظر روحی سالم باشید، در زندگی خود مرتکب گناه نشوید. تا حد امکان در نماز صبح حضور داشته باشید. و خداوند، محافظ شما، به شما کمک خواهد کرد!

ویدئو: با درد در روح چه کنیم؟